تراکتور
بابل که میرفتیم همسایه روبروی خونه مامان بزرگ تراکتور داشت.همیشه بیرون پارک بود.نمیدونم چی شد که تو به این تراکتور علاقه مند شدی.هر وقت اونجا بودیم دوست داشتی فقط پیش تراکتور باشی.بابایی خسته میشد ولی تو نه.
بغل هیچ کس نمیرفتی هر کی میخواست بغلت کنه گولت میزد که اگه بری بغلشون تو رو میبره پیش تراکتور تو هم میرفتی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی