بارون سفید
ننه سرما توی تو راهه
داره پیداش میشه باز
رو سرش چتر سیاهه
داره پیداش باز
ننه سرما با خودش برف و بارون میاره
همه جا ابری میشه برف و بارون میباره
دونه دونه برف میاد.میشینه روی خونه ها
کفترها پر میزنن میرن توی لونه ها
پسر قشنگم
اولین برفو تو زمستون 91 تجربه کردی
وقتی که صبح از خواب بیدار شدی گفتم پرهامی داره برف میاد از پنجره نگاه میکردی
منم داشتم برات درباره برف توضیح میدادم
یه کم نگاه کردی و گفتی بارون ففید (سفید)
و تو عالم بچگیت برفو خیلی زیبا تشبیه کردی.
بعدش با هم رفتیم برف بازی .خیلی بده که تو چالوس زیاد برف نمیاد و ما هر دو سه سال یه بار از این نعمت الهی بهره مند میشیم.
زمستان92
سلام به پسرم .به عسلم به پرهامم که نفسمه و
خودش میدونه که نفسم به نفسش بنده
امسال عزیزم برف خیلی قشنگی اومد
3 روز یکسره میبارید.
شب از ساعت 12 شروع به باریدن کرد ما هم دعا کردیم که بشینه تا
صبح برف بازی کنیم
آخه اینجا شهر ساحلیه کمتر برف میاد که بشینه
تا اینکه خدا خواسته دلمونو شنید نعمتشو نصیبمون کرد با اومدنش
یه عاااااالمه شور و نشاط و خنده و بازی رو برامون
هدیه آورد.
ارتفاع برف به 1 متر رسید این برف بی سابقه بود تو چالوس همه رو غافلگیر کرد...
از خواب که بیدار شدی با هم رفتیم برف بازی
اولش یه کم نگاه کردی گفتی
میشه منم دست بزنم
بعد که دست زدی دیگه تو برف قل میزدی خیلی ذوق میکردی حسابی بازی کردیم
با گریه آوردمت تو اطاق
جلو بخاری بهت چای میدادم با سوپ گرم که سرما نخوری.
رفتیم خونه مامان جون برف بازی بابا اسماعیل مامان جونو انداخت تو برف تو هم برف گرفتی بابا اسماعیلو زدی بعد گفتی آها.
نمیزاشتی آدم برفی درست کنیم خراب میکردی میخندیدیحسابی بازی کردیم خوش گذشت.
خداروشکر