تولدها
* تولدت مبارک گل پونه
گل عزیز من یکی یکدونه
همه ترانه هام پیشکش چشمات
چقدر دوست داریم خدا میدونه *
تولد سالگی: 1
پرهام جون تولد 1 سالگی خونه مامان جون گرفتیم .همه خانواده بودن به صرف شام.
کیک تولدت خرس بود با رویا رفتیم سفارش دادیم خوب بود.خیلی خوش گذشت .ولی تو آخرا
دیگه قاطی کرده بودی رفته بودی رو دنده لج.همه میخواستن باهات عکس بگیرن تو اجازه
نمیدادی.
تولد 2 سالگی:
امروز همون روزيه كه براي اولين بار ديدمت ..
روزي كه از پيش خدا سفر كردي پيش ما و زندگيمون رنگ و بوي تو گرفت
چند روزه كه خاطرات اون روز و مرور ميكنم و از يادآوريش غرق لذت ميشم...
پسرك 51 سانتي من حالا بزرگ شده..مرد شده...دلبري ميكنه...همدمم شده
چه خوب كه تو رو دارم نفسم
گنجشک کوچولوی من از اونجایی که علاقه شدیدی به تراکتور داشتی من و بابایی تصمیم گرفتیم کیک تولدت تراکتور باشه. فائزه جون زحمت سفارششو داد .شب تولدت بابایی کلی باهات تمرین کرد که یاد بگیری شمع فوت کنی شمع تموم شد تا تو یاد گرفتی خنده ات میگرفت نمیتونستسی فوت کنی .بابایی مسئول بادکنگ باد کردن بود 2تا باد میکرد یکی میترکوندتو میخندیدی.
تولد 3 سالگی:
دوباره 13 آذر ......
دوباره مـــرور خاطرات آن روز ناب ...
دوباره من و پلک های تَرم ...
دوباره " تـــــــــــو " !
3 ساله شدنت مبارك پسرم..... و مبارك من اين 3 سال مادري .....
چند روز قبل از تولدت با بابایی داشتیم در مورد کیک صحبت میکردیم که حرفهای ما رو شنیدی و گفتی تولد منه کیکم انگری برد قرمز باشه دوست دارم. ما هم تسلیم خواسته تو فسقلی شدیم.
تولد 4سالگی :
امروز خورشید درخشان تر از همیشه است
و آسمان آبی تر
نسیم.زندگی را به پرواز می کشد
و پرنده آواز جدید می سراید
امروز بهاری دیگر است
در روز تولد نازنین پسرم
در میلاد کسی که از شوق بودنش چشمانم بارانیست
امروز را شادتر خواهم بود
ودلم را به میهمانی آسمان خواهم برد
جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد
تمامی گلها و سبزه ها در میهمانی ما خواهند سرود
پسر ناز و شیرینم
عزیز ترینم
پرهامم
آغاز بودنت مبارک
امسال پسر قشنگم تولدت باب اسفنجی بود
میخواستم وقتی دایی جون
اومد مرخصی برات تولد بگیرم
روز تولدت هر کی زنگ میزد تبریک بگه
تو میگفتی
هر وقت تولد باب اسفنجیم شد دایی جون اومد
زنگ میزنم بیاین.
با چند روز تاخیر جشن گرفتیم
اون شب بداخلاق شده بودی و اجازه ندادی
یه عکس قشنگ بگیریم
فقط کادوهاتو میخواستی.
تولد 5سالگی :
بازم شادی و بوسه گلای سرخ و میخک
میگن کهنه نمیشه تولدت مبارک
تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا
وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما
تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز
از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا
یه کیک خیلی خوش طمع با چند تا شمع روشن
یکی به نیت تو یکی از طرف من
الهی که هزار سال همین جشنو بگیریم
به خاطر وجودت به افتخار بودن
تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی
با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی
ببین تو آسمونا پر از نور و پرنده است
تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خنده است
تا تو هستی و چشمات بهونه است واسه خوندن
همین شعر و ترانه تو دنیای ما زنده است
واسه تولد تو باید دنیا رو آورد
ستاره رو سرت ریخت تو رو تا آسمون برد
اینا یه یادگاری توی خاطره هاته
ولی به شوق امروز میشه کلی قسم خورد
تولدت عزیزم پر از ستاره بارون
پر از بادکنک و شوق پر از آینه و شمعدون
الهی که همیشه واسه تبریک امروز
بیان یه عالم عاشق بیاد هزار تا مهمون.
پسر نازم امسال به تقاضای خودت تولدت مک کویین بود
من و ابجی مریم از صبح مشغول کیک درست کردن شدیم
آبجی رویا بعدازظهر اومد .
مهمونامون برای شام همه اومدن خیلی خوش گذشت
امسال آقا شده بودی