پرهامپرهام، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

دنیای ما و پرهام

ببر کوچولوی من

    سر می گذارم روی صورت ات! گونه ام روی گونه ات، مماس. غرق لذت و تمام حس های خوب دنیا می شوم بس که لطیف ست،  درست مثل برگ گل! حالا پایین تر؛ بر روی سینه ات، یادم هست آرزویش را داشتم... صدای پای قلب کوچکت، بالا و پایین رفتن سینه ی گرم و مهربانت. می دانی؛ هر بازدم تو، دم جــــــــانانه ای ست برای من... چقدر تجربه کردن بعضی چیز ها ناب و کم نظیر ست. من چقــــدر خوشبختم با تو پسرکم...   یه روز گرم تابستون مهمون داشتیم عمه اینا اومده بودن خونه ما بعد از ظهر رفتیم تله کاب...
22 تير 1394

دسته گل پرهام

سلام به عشق کوچولوی من گلم .پسرم.شیطونک من یه روز سک سک گرفتیم توش قیچی پلاستیکی بود . با هم آرایشگر بازی میکردی موهای منو بابا رو کوتاه میکردی. تا اینکه یه روز شیطونیت گل کرد قیچی واقعی گرفتی رفتی تو اطاقت موهاتو کوتاه کردی اومدی گفتی مامان خوشگل شدم گفتم چکار کردی گفتی موهامو کوتاه کردم از شدت خنده داشتم میترکیدم از خنده من ترسیده بودی میگفتی اشکال نداره بلند میشه . ...
28 ارديبهشت 1394

مجسمه

خداوندا به خواب پرهامم آرامش به بیداریش عافیت به عشقش ثبات به مهرش دوام به عمرش برکت جاودان عطا فرما شکرانه اش با من جیگر شیطون بلای من یه سری مجسمه های ارکستر فضایی داشتم که خیلی دوستشون داشتم بازش نکرده بودم منتظر بودم تا شما گل پسری بزرگ بشی و البته عاقل که به عنوان دکوری ازش استفاده کنم حدود 5 سال از این مجسمه هارو که 5 تا بودن نگداری کردم توی یه روز گرم تابستانی 93 با خودم فکر کردم که الان وقتشه که ازشون استفاده کنم وقتی آوردمش بیرون به یک ساعت نکشید ...
25 آذر 1393

پرهام و آتلیه

گل خوشگل من .سلام مامانی میخواستیم ببریمت آتلیه راضی نمیشدی با کلی خواهش و دادن رشوه راضی شدی که بیای وقتی کارمون تموم شد گفتی حالا بریم پیتزا و حباب ساز بگیریم. ...
14 آذر 1393

عشق استیکر

سلام گل پسرم قند عسلم  یه مدته بدجوری عشق استیکر شدی خرید ثابت این روزها که با هم بیرون میریم استیکره در کمد اطاقت دیگه جای خالی نداره یه آینه هم خونه مامان جون هست که اونم از دست تو در امان نبود. کار به جایی رسید که یه دفتر گرفتیم مخصوص استیکر. البته قانع هم هستی با یه استیکر 1000 تومنی قانه میشی   ...
8 آذر 1393

گردش بهاری

پسرم تو هستی تمام جهان با من است به عمق نگاهت که سر میزنم فضایی بدون زمان با من است تو مرا میفهمی من تو را می خوانم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است تو مرا میخوانی من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم و تو هم میدانی تا ابد در دل من میمانی. ...
8 تير 1393

توت فرنگی

پرهامم   امروز برایت اینگونه دعا کردم: خدایا! بجز خودت به دیگری واگذارش نکن!تویی پروردگار او پس قرار ده بی نیازی در نفسش!یقین در دلش! اخلاص در کردارش!روشنی در دیده اش!بصیرت در قلبش! و روزی پر برکت در زندگیش. آمین توت فرنگی خوشمزه من یکی از روزهای زیبای بهاری بابل که بودیم رفتیم تو باغ عمه فریده که توت فرنگی بچینیم و تو از این همه توت فرنگی به وجد اومدی و شروع کردی به چیدن توت فرنگی. البته بیشتر خوردنش و رنگی کردن شلوارت. ...
8 تير 1393

کرم آفتابی

                                       نوشتن زیبا ترین کار دنیا ست و زیبا تر از آن چشمان توست که آنرا میخواند نوشتن یعنی نگاه کردن در چشم کسی که دوستش داری و من هر روز آنچه را که در دست دارم مینویسم نه آنچه را که از دست دادم پسر وروجک من هر وقت تو آفتاب بیرون میری برات کرم ضد آفتاب میزنم یه روز  تو اطاقت مشغول بازی بودی ...
4 تير 1393

پرهام و سپهر

سلام به جوجه کوچولوی ناز من سپهر پسر خاله زهرا در تاریخ93.02.20 بدنیا اومد. البته به زور!! این آقا سپهر وقتی تو شکم مامانش بود خیلی مامانیشو اذیت کرد و بقیه رو نگران. چون میخواست طبیعی بدنیا بیاد تاریخ زایمان هی تغییر میکرد. خلاصه آقا سپهر یا به قول تو سفر حسابی تو دل مامانش جا خوش کرده بود دو هفته بعد از تاریخی که دکترش تعیین کرده بود اونم به زور آمپول فشار اومد پیش ما. تو خیلی سپهر و دوست داری وقتی گریه میکنه سریع میری پیشش و میگی جان جان ...
3 تير 1393